خلاصه :
کسی که قصد ایجاد ساختار را دارد ، باید در کوتاه مدت حداقل یکی از عوامل قدرت اجتماعی را داشته باشد و در بلند مدت ، عوامل مختلف را نیز جذب کند .
مفصل :
از دیدگاه فلسفه ی اسلامی ، جامعه و ساختار دارای وجود مستقل نیست ، بلکه همان اجزا و افراد در کنار هم است.
( برخلاف قائلین به اصالت فلسفی جامعه و ساختار گرایان )
حال این سوال پیش می آید که اگر ساختار ، دارای وجود حقیقی نیست ، پس این چیزی که ما به عنوان ساختار علمی ، سیاسی و یا اقتصادی در جوامع مختلف می بینیم چیست ؟
پاسخ :
ساختار ، قدرت است .
یعنی همیشه و در همه ی جوامع ، فرد یا افرادی که قدرت دارند ، بقیه ی افراد که ضعیف هستند را مجبور می کنند تا آن طوری که آنها می خواهند زندگی کنند .
مثلا چرا مردم به مدرسه و دانشگاه می روند؟
چون اگر مدرک تحصیلی نداشته باشند ، در این جامعه جایگاهی ندارند و قدرت حاکمه آن ها را خیلی به حساب نمی آورد.
یا مثلا چرا مغازه داران مجبورند در ساختار اقتصادی کشور ، حواز کسب بگیرند !
چون بدون جواز ، قدرت حاکمه جلوی آنها را خواهد گرفت .
....
اگر کمی دقت کنید ، خواهید دید که هیچ ساختار بدون قدرت نمی تواند باقی بماند .
یکی از علل اینکه بسیاری از محموعه های فرهنگی ، نمی توانند کاری بکنند و بعد از مدتی منحل می شوند ، این است که افراد حاضر در مجموعه ، قدرتمند نیستند.
اما قدرت چیست و چگونه می توان به صورت آتش به اختیار ، قدرت کسب کرد و ساختار ایجاد کرد ، ان شاءالله در قسمت بعدی به آن خواهیم پرداخت .